نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - شهید سیدمهدی سیدفاطمی
«عیدسعید غدیرخم» همراه با معرفی شهدای سادات؛
نوید شاهد - برادر شهید سادات «سیدمهدی سیدفاطمی» از نحوه شهادت برادرش روایت می‌کند: «فروشگاه ما نزدیک به دانشگاه بود، که چند صدای تیر به گوشم رسید. بقیه افراد داخل فروشگاه صدا را شنیده بودند. من فوراً خودم را جلو دانشگاه رساندم و دیدم درگیری شدید است و سربازها به دنبال بچه‌ها میدوند. من هم در ماشینی دراز کشیدم که گلوله به من اصابت نکند.»
کد خبر: ۵۱۱۳۴۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۵/۰۵

«عیدسعید غدیرخم» با شهدای سادات؛
نوید شاهد - برادر شهید سادات «سیدمهدی سیدفاطمی» نقل می‌کند: «سیدمهدی، دستش را به حالت مُشت گره کرده بلند می‌کرد و با فریاد این جملات را جلوی روی آنها به زبان می‌آورد. جائیکه ما اصلا میترسیدیم حتی از امام دفاع کنیم، او داد میزد که «من خون میدهم»
کد خبر: ۵۱۱۳۴۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۵/۰۴

«عیدسعید غدیرخم» با شهدای سادات؛/ قسمت اول
نوید شاهد - برادر شهید سادات «سیدمهدی سیدفاطمی» می‌گوید: «او اعلامیه‌ها را می‌گرفت و برای ما می‌آورد و در این جور مسائل خیلی پرشور و با هیجان برخورد می‌کرد به همراه چند تن از دوستانش که ارتباط نزدیکی با آنها داشت یک دستگاه کوچک تکثیر ساختند و اعلامیه‌های امام را با آن دستگاه چاپ می‌کردند.»
کد خبر: ۵۱۱۳۴۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۵/۰۴

«عیدسعید غدیرخم» با شهدای سادات؛
نوید شاهد - از شهید سادات «سیدمهدی سیدفاطمی» روایت شده است: «روز سیزدهم آبان 57، سیدمهدی وقتی که شنید قرار است در دانشگاه تهران تجمع شود، حال عجیبی داشت، سیدمهدی به تظاهرکنندگان پیوست. به جمعیت نگاه کرد؛ همه در نظرش آشنا بودند، اما هیچ کدام را نمی‌شناخت. کتابهایش را داخل پیراهنش پنهان کرد و از نردهای دانشگاه بالا رفت. از آنجا ماشینهای ارتش را دید که به طرف آنها می‌آیند از همان بالا داد زد. گاردیها آمدند و خودش را به داخل دانشگاه رساند، شعار مردم اوج گرفت و مشتها بالاتر رفت؛ مرگ برشاه، مرگ برشاه،» ادامه ماجرا را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۱۱۳۳۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۵/۰۴